این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

کامنتها

من اگه لازم باشه به بعضی کامنتا جواب می دم و یا سول می کنم که منظورشون چی بوده... بعضی وقتها به کامنتاتون سر بزنید...

البته منظورم از لازم بود اینه که نیاز به جوابی توش باشه وگرنه که همینجا تشکر می کنم از همتون..

اوضاع به هم ریخته..

این روزها اوضاع مالی اقتصادی مملکت خیلی بیماره.. بدتر از همیشه... جوری شده که مردم سعی دارن بهش فکر نکنن.. تنها کاری که از دستشون برمیاد اینه که گاهی تو جمعهاشون ناله و نفرین می کنن.. فایده هم که نداره اصلا!

خوب از نظر سران مملکتی هم که اوضاع عالی و گل و بلبله.. خوب حالا شما بگین اینجا جای موندنه؟؟؟


نه جایی برای موندن داریم و نه جایی برای رفتن.. هیچ جای دنیا هیچ کس منتظرمون نیست.. شدیم یه کشور داغون که فقیر نیست و فقیره..


فکرم خیلی داغونه.. پسرک با مهاجرت مخالفه.. یعنی می گه دووم نمیارم.. من با اینکه زنم از اون مقاوم ترم.. حتی بهم گفته من جلوتو نمی گیرم.. من که اهل تک روی نیستم تو زندگی مشترک..


مثلا مادرشوهر من مدام برای در ترافیک موندن پسرش غصه می خوره ولی برامون مدام شرط میذاره که از اطرافشون دور نشیم .. البته می دونم که اگه پسرک بخواد کار خودشو می کنه اما همین حرفها باعث می شه آدمی مثل پسرک که عزیز کرده خانواده است تو تصمیمش دودل بشه.. برای هر اقدامی که به نفع زندگیمونه اما کمی دوری میاره یا با مسائل عاطفی مقارن نیست.. از شرق تهران رفتن به غرب تهران برای ما خیلی خوبه اما.........

دیگه چه برسه به رفتن از این کشور!


خواهش می کنم ازتون با بچه هاتون این کارو نکنید..

اینو نوشتم که بچه ام در آینده بدونه کسی که باعث شد تو این مملکت بمونیم و بپوسیم من نبودم!

یه روزایی

یه روزایی هست تو زندگی زنهای کارمند هست که آرزوشونه خونه دار باشن و واسه وقت روزانه شون برنامه ریزی کنن.. به کارای شخصیشون برسن.. مثل الان من..

دوست داشتم الان تو خونه بودم و کارای روزمره خونه رو انجام می دادم.. ملحفه ها رو عوض می کردم.. و هزار و یک کار نکرده که مدتهاست وقت نمی کنم انجام بدم.. دوست دارم همیشه خونم تمیز و مرتب باشه نه فقط آخر هفته ها...

الان دلم می خواست تو آرایشگاه نشسته بودم و حرفهای صد تا یه غاز می زدم..


خوب یه روزایی هم تو زندگی زنهای خونه دار شاید باشه که دوست داشته باشن یه کار اداری داشته باشن که توش تنوع داشته باشه و در جواب سوال بچشون نگن من تو خونه ام چه خبر از بیرون دارم..


اصلا بهترین گزینه اینه که آدم یه کار هنری و شخصی داشته باشه که تایمش دست خودش باشه و جامعه هم در مورد بیمه و این چرندیات آدمو حمایت کنه..


چرت می گم؟؟ معلومه که تو این مملکت از چرت هم بالاتر می گم.. من می رم مرخصی بگیرم برم آرایشگاه!!


خدافظ!