این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

عصر جمعه ها دلگیر یا دلنگیر!

 

عصر جمعه است اما دلگیر نیست... خوب دلیلش مسلما اینه که فردا تعطیله! چرا پس دلگیری عصر..جمعه رو به مسائل مذهبی ربط می دن آدما؟ واقعا شاید نوع دلگیری آدمها در عصر جمعه فرق می کنه! نمی دونم... بی خیال...


پسرک رفته حموم و من وبلاگ می نویسم.. امروز پسرک مثل روزهای غیر تعطیل رفته بود سر کار...


امشب مهمون داریم... رفیق گرمابه و گلستان با خانومشو پسر کوچولوشون میان! 

مرغ بریون درست کردم با برنج... راستش مهمونامون روزه نیستن... و ما هم خیلی باهاشون راحتیم..


از اون مهمونایی هستن که آدم اصلا استرس نداره... راحت... میان می شینن و نون و پنیر هم با خوشی و خرمی با هم می خوریم و اصلا اهل حرف و حدیث و آی یه مدل غذا و اینو پخت و اونو نپخت نیستن...

راحححت!




نظرات 4 + ارسال نظر
الی یکشنبه 29 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 07:47 ب.ظ

جمعه ی اروم و خوب همراه با ناهار پیتی پزبوس برای پیتی

سعیده یکشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 05:02 ق.ظ

کوشی

اینجاام و شرمنده !

فیروزه یکشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 06:58 ب.ظ

هلووووو خوبی؟ سالگرد عروسی تون مبارکککککککک
چرا نیستی؟

نیکو یکشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 09:43 ب.ظ

عزیزم نیستی.... چرا دیگه نمینویسی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد