این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

ایجاد تنوع

دنبال ایجاد تنوعم.. نمی دونم چرا تو زبان خوندن تنبل شدم.. باید برم انقلاب کتاب بخرم..


زندگیم یه تکون حسابی می خواد که گردو غبارش بره.. جدا از کتابی که نصفشو ترجمه کردم و بقیه اش داره تو کتابخونه خاک می خوره از طریق یه دوست خیلی خوب یه آفر ترجمه هم به یه استاد امریکایی مطالعات فمینیستی دادم.. اگر خدا بزنه پس کله استاده و قبول کنه پول خوبی توشه.. البته کار مهم فرهنگی ای که با ترجمه این کتاب انجام می شه از بحث شیرین پول جداست و لی خوب از دستمزد خوبش هم نمی شه گذشت.. البته مترجمهای زیادی برای این کار پیشنهاد شدن و آفر دادن.. حالا اگه همه چیز خوب پیش بره آخر اگوست همه چیز مشخص می شه..


حالا تا خدا چی بخواد.. احتمالش خیلی زیاد نیست اما توکل به خدا..

می خوام بعد از کار برم آرایشگاه دوستم یه تغییراتی بکنم..


یکی یه راه پیشنهاد بده من یه خورده از سلولیتهام کم کنم.. نمی دونم چطوری از شرشون راحت شم!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد