این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

تعطیلات

فکر می کردم این چند روز تعطیلی حتماچقدررررر خوششش می گذره.. غافل از اینکه عین 4-5 روز رو مهمون داشتیم و نه شد استراحت کنیم نه تونستیم مسافرتی جایی بریم...

البته با این شلوغی جاده ها و اوضاع مالی مسافرت منتفی بود خود به خود.. اما خیلی دوست دارم بریم یه مسافرت دو نفره.. خدایا پول و شرایطشو برسون.. :)


کلا خسته ام و بی حوصله...


آخر هفته هم بعد نزدیک 3سال که از ازدواج ما می گذره دعوت شدیم به یک مراسم پاگشا.. :)

زن عموی پسرک یهو محبتش به ما قلمبه شد و دعوتمون کرد.. با خانواده مادر شوهر و پدر شوهر..


می گم ما دیگه پیر شدیم.. می گه نه بابا تا بچه دار نشدید هنوز جوونید.. :)


خلاصه اینم از تعطیلات من


برای هدیه روز مرد هم برای پسرک یه شلوار سفید لنین خریدم و برای پدر شوهر هم یه حوله خارجی..


این روزها سخت مشغول کار کردنم.... تقریبا شاید فقط نیم ساعت از روز و اوقات غیر خواب و غیر مسیر رسیدن به خونه رو برای خودم دارم.. این نیم ساعت یعنی وقتی که برای خونه وآشپزخونه و وظایف همسری می ذارم.. بقیه اشو دارم کار می کنم و  کار..


خدایا بهم توان بده..

از نظر روحی خیلی داغونم اما نمی خوام پسرک بفهمه.. اوضاع کاریش خیلی به هم ریخته است و نمی خوام ناراحتش کنم..


برای مادرم و مادر بزرگم نگرانم.. می ترسم مامانم از پا بیفته .. خیلی خسته شدن.. هم مامانم هم عمه هام..

خیلی خسته ام... خدایا ما رو می بینی؟


حتما می بینی...

براتون بهترین ها رو می خوام برای آرامشم دعا کنید..





نظرات 2 + ارسال نظر
فیروزه چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:14 ب.ظ

سلام ... خوبی؟

جوجو شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:40 ق.ظ

اینکه نوشتی بالای وبت یعنی چی؟ که هنوز من نبودم که تو بر دلم نشستی. میشه معنی کنی؟ مرسی.

در واقع ادامه شعر زیره
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو بر دلم نشستی

واقعا نیاز به معنی داره؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد