این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

شبهای بی تو..

فرزندم..


می خوام بدونی که بابات هزارو یک روش داره واسه اینکه تو روت نگه از کارش پشیمونه اما نشون بده که پشیمونه...

دیشب یکی از اون هزارو یک روشو رو کرد.. منم سعی کردم ببخشمش..

بخشیدم.. :)



......................

پ.ن.1. هدف اولیه من برای نوشتن.. هدیه ای برای فرزندم در آینده بود.. تو این دو تا پست یهو دلم خواست اون مخاطب قرار بدم.. خبری نیست.. الان فهمیدم چرا سین بانو بهم شک کرده..:))


پ.ن.2. چرا همه وقتی یه خانومو در حال رانندگی می بینن که یه آقا کنارش نشسته فکر می کنن ناشیه و هی می چسبونن بهشو فقط غر می زنن و بوق!!! این استثنا هم نداره چه خودشون مرد باشن و چه زن فکر می کنن طرف ناشیه و هی غر می زنن.. بابا شاید یکی مثل من شوهرش صبحها یهو کمر دردش عود کنه و واسه همین کنارش نشسته نه واسه اینکه ناشیه...!!!!!! ( روش جدید پسرکه واسه اینکه رانندگی تو ترافیک سنگین همتو بسپره به من!!!)


پ.ن.3. تو رانندگی غر نزنیم!

نظرات 1 + ارسال نظر
زمستون شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 05:42 ب.ظ http://zemestaneh@wordpress.com

آخی.. منم داشتم از فضولی می مرم راستش !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد