این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

خبر داغ!

خوب وقته اون رسیده که اینجا ثبت کنم که کاری که چند وقته درگیرش بودم چی بوده.. راستش خونه ای که ما توش زندگی می کنیم خیلی کوچیکه.. ۵۶/۸ متر.. یه خوابه.. چند وقتیه تصمیم گرفتیم یه خونه بزرگتر بخریم... یه خونه دو خوابه آفتابگیر و بزرگ...


یه خورده پول کم داشتیم و داریم.. اما دیروز با توکل به خدا و امید به آینده که بتونیم زود قرضهامونو بدیم یه خونه تازه قولنامه کردم.. یه خونه بزرگ دو خوابه.. ۹۱ متره... به خونه فعلیمون زیاد دور نیست .. تقریبا تو همون منطقه است.. 


فعلا یه دو سالی باید بدیمش رهن و تو همین خونه خودمون بمونیم.. خونه خودمون هم فروختیم به خواهر همسر که از همسرم بزرگتر ولی مجرده.. دنبال خونه بود و ماهم خونمونو می خواستیم بفروشیم دیدیم چه بهتر که به آشنا بفروشیم..


اینو می نویسم که به یادگار بمونه.. می خوام بچه ام در آینده بدونه که زندگی پدر و مادرش تو خونه ای شروع شد که اتاق خوابش قشنگترین اتاق خواب دنیاست.. بزرگ و نورگیر با یه در رو به حیاط و یه درخت مهربون که سرشو خم کرده رو خونمون و برامون مطبوعترین سایه دنیا رو درست کرده.. پرنده هایی که رو شاخه های همین درخت مهربون لونه ساختن و هر روز صبح با صداشون بیدار می شم..خونه کوچولوی من دوست دارم.. تو همیشه اولین خونه عشق من می مونی..

نظرات 4 + ارسال نظر
بوبو یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:19 ب.ظ

مبارککه
اگه این هووی پولی بشه در نویی من میدونم و تو هااااا

ببین پولی که دیگه مال ما نیست یه سال پیش فروختیمش به خواهر شوهر!
الان ما یه اسکندر داریم که اونم احتمالا باید برای خونه بفروشیمش..

حاج خانوم دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:57 ق.ظ

مبارکت باشه عزیزم
ایشالا به سلامتی
چقد خوشحال شدم براتون
چقد خوبه که بلخره هرجوری که بود اونچه که میخاستی رو بهش رسیدی

مرسی عزیزم.. آدما توانایی هاشون زیاده ... واقعن خواستن توانستنه..

پرنده خانوم چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:36 ق.ظ

خونه نو مبارکه:)

بادوووم چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:29 ق.ظ

مبارکه عزیزم.بازم بزرگتر از اینم میخری.راسی چه خوب کردی به این وبلاگت یه صفایی دادی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد