این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

روزهای دا...غ مرداد...

خوب من تو یه ماه سرد با همسرم آشنا شدم.. تو بهمن ماه و وسط یه عالمه برف تو جاده لشکرک تو یه جمع شاد و پر انرژی.. اولین گلوله برفی کارمونو ساخت و سرنوشتمونو به هم گره زد... اما تو یه ماه داغ باهاش ازدواج کردم.. تو مرداد.. تو گرمای مرداد داغ ۱۳۸۸..  ۸ روزی از دومین سالگرد ازدواجمون گذشته...


برای سالگرد ازدواجمون با خانواده همسرم و برادرم برای شام رفتیم به یه رستوران سنتی خیلی قشنگ.. خیلی خوش گذشت.. هدیه برای همسرم یه ادکلن خیلی خوشبو خریدم +

قیمتش ۱۱۶ تومن بود که من ۱۰۰ خریدم... خیلی بوی خوبی داره.. عالیه...

همسرم هم برام یه جفت کفش خیلی خوشگل از این عروسکیا که روش سوراخ سوراخ داره :دی

و ۵۰ تومن پول نقد داد.

مادر همسرم هم یه قواره پارچه لیمویی رنگ خیلی ناز که دوست دارم بدم برام پیراهن کوتاه بدوزن..

و مامان خودم هم ۱۲ تا پیاله کریستال که البته خیلی نیاز داشتم و مامانم می دونست خرید... داداشم هم یه بسته شکلات برامون خرید..


۲۰ روزی هست که درگیر یه کاری هستیم که خیلی خستمون کرده..  در جهت ایجاد راحتیه اما خیلی وقتمونو گرفته.. اما فعلا بهتره حرفی در موردش نزنم تا انجام بشه..


خیلیییییی وقته که وبلاگم کم رنگ شده.. نه؟ یادش به خیر یه مدتی با یه عالمه اسمایلی روزانه نویسی می کردم..


جوون بودم.. :دی


برای هم انرژی مثبت و خوب بفرستیم.. دعا کنیم برای همه چیز و همه کس...

نظرات 3 + ارسال نظر
سعیده پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:17 ب.ظ

ایشالله همه چیز همیشه با تلاش هاتون به دست میاد و اوضاع بر وفق مرادت میشه عزیزم...

بادوووم جمعه 14 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:21 ق.ظ

همیشه خوش باشی،همیشه

حاج خانوم شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:20 ب.ظ

آخی
رفتم این عطری رو که گفتی دیدم
عطرهای هرمس رو دوست دارم
اما اینو بو نکردم هنوز
قطعن بوی خوبی داره چون خوش سلیقه یی
:)
بوووووووووووووووس و تبریک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد