این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

حلقه های دوست داشتنی

متاسفانه هدیه تا امروز به دستم نرسیده.. یعنی مامانم نوبت دندونپزشکی داشت نیومد تهران...

کسی هم نبود بده برام بیاره... :((

اما خوب اشکالی نداره... می تونم برای تولدش بهش هدیه بدم.. اما خیلی خوب بود اگه می شد...

آخه به نظرم حلقه هدیه ای هست که آدم تو یه مناسبت رمانتیک کادو می ده.. تولد به اندازه سالگرد ازدواج مثلا رمانتیک نیست... ها؟

نمی دونم.. یعنی تا سالگرد ازدواج صبر کنم؟ ولنتاین هم می شه یک هفته باشه نه؟ آخه ممکنه مامانم تا آخر هفته بیاد...


اصلا مناسبت چه اهمیتی داره .. مهم اینه که من می خوام بگم دوستش دارم... مگه نه؟


در ضمن مرسیی بادوووم عزیز بابت اینکه هر روز بهم سر می زنی... امدوارم که به زودی خودت نوشتنو شروع کنی..

نظرات 2 + ارسال نظر
بادوووم سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:55 ب.ظ

خواهش میکنم عزیزم.به نظرم هدیه رو چند روز دیگه ام بدی همسرت خوششون بیاد آخه مردها مث ما انقد به جزییات اهمیت نمیدن که چند روز دی شده.راسی خیلی خوشحال شدم که یکی ازحدسام در مورد اسمت درست از آب در اومد.حالا کدومه؟بگو دیگه...من کمکت میکنم حرف اولشو مینویسم: پ---

بادووم جان می شه آدرس ایمیلتو بذاری؟

پریناز سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:53 ب.ظ http://zendegiemanto.blogfa.com

سلام عزیزم ...خوبی ؟
چه ایده باحالی به کار بردی برای کادو

مرسی... پریناز؟ تو خوبی؟ عزیزم من واقعا به خاطر اتفاقایی که تو زندگیت افتاده ناراحت و متاسف شدم... خدا ولی با توئه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد