این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

مادر من..

سلام دوستان.. 

حال و روز من هنوز به قوت خودش باقیه.. نه اینکه حالم بد باشه.. نه... ولی خوب و سرحال هم نیستم.. خیلی روتین و روزمره شدم... البته دارم تلاش می کنم که متفاوت باشم.. دیروز رفته بودم ونک برا کاری یه سر زدم ا.کسیر.. حتما همتون این فروشگاه جذاب ولی گرونو می شناسید.. کلی توش چرخیدم.. دنبال یه سری گل مصنوعی خاص هستم که بذارمش تو گلدونی که خواهر شوهرم برام اورده.. عکشو نذاشتم نه؟ فردا براتون میارم عکسشو.. گلدون ساده و قشنگیه.. الان توش یه چند شاخه گل رزی که خودم خشک کردمو گذاشتم .. گلاش خیلی گرون بود.. اکسیرو می گم.. البته شایدم برای من که الان تو وضعیت مالی خوبی نیستم اینجوری به نظر می اومد..نه اینکه پول نداشتما اما فعلا ترجیح دادم یه خورده محتاطتر باشم.. 

شاخه ای ۱۴ هزار تومن و بعضیاشم ۱۹۰۰۰ تومن بود.. ولی خیلی خاص و زیبا بود... اصلا مدلاش تکراری نبود.. 

خبر جدید اینه که مامانم داره میاد تهران.. البته هنوز دقیق معلوم نیست ولی فکر کنم فردا بیاد اگه خدا بخواد.. بعد از ازدواجمون اولین باره که میاد و چندروزی می مونه.. 

خیلی خوشحالم اما یه خورده هم معذبم.. نمی تونم حسمو توضیح بدم.... یه خورده سخته.. ازم توضیح نخواین... دلم می خواد عاشقی کنم. عشق ببینم.. اما... 

روزای سختی دارم........

نظرات 5 + ارسال نظر
مموی عطر برنج سه‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:35 ب.ظ http://atr.blogsky.com

درست می شه عزیزم
ازین روزای سخت همه دارن...

مستانه سه‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:59 ب.ظ http://baadbaadak.com

پیتی عزیزم امیدوارم چند روز بودن کنار مامانت از این حال و هوا درت بیاره

خانم سین چهارشنبه 23 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:28 ق.ظ

گلدون مبارکت باشه..

اگه عاشقی می خوای خیلی راحت بگو! مثل من که دیشب به شوهرم که پای کامپیوتر بود اس مس زدم که بیاد بغلم کنه و نازم کنه! :D

هلیا چهارشنبه 23 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:58 ق.ظ

چشمت روشن مامانیت داره میاد.درباره گلها هم خب واقعا گرون بوده حالا جاهای دیگه رو هم بگردی

حاج خانوم یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:14 ب.ظ

میبینم که این گلدونه دستپخت خاهر شوورِ که
بابا خوش به حالتون
وای اکسیر رو نگووووووووووووووو
خیلی شیک و خیلی هم گروونه
راس میگی
آدم فقط دوس داره توش بچرخه اما نمیتونه حتا یکیشونو انتخاب کنه
خوش به حالت که مامانت میاد..
حس خوبیه که آدم پذیرای مامانش باشه توی خونه ی خودش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد