این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

اصغر در سال ۱۳۹۹!

سابجکت خودتون مسخره است! گفته باشم! نبینم کسی پسر *منو مسخره کنه!! 

خوب اسمش قراره اصغر باشه!! 

جمعه ۸/۸/۸۸ ساعت ۱۸:۳۰ سکانس داخلی  

 

پسرک لم داده کنار تلویزیون و برنامه مزخرف ر.ر.شید.پورو نگاه می کنه! 

  

پیتی هم مثل خانومای شوهردوست داره تمکین می کنه  و موهای شوهرشو نوازش می کنه!  

 

پسرک: عزیزم الان که سال ۱۳۸۸!  فکر می کنی ما تو سال ۱۳۹۹ چه وضعیتی داریم!  

 

پیتی: Sighممممممممم.. ۱۱ سال دیگه! به نظرم یه خونه بزرگتر خریدیم و ماشینمونو عوض کردیم (همون ماشینی که هنوز نخریدیم!) اصغر احتمالا داره می ره کلاس اول..

پسرک: شایدم کلاس پنجم! 

پیتی: (چند لحظه سکوت می کنه تا یادش بیاد بچه ها تو چه سنی می رن کلاس پنجم!) و ناگهاااااااااان!   

نخیر!!! حالا که اینجوره اصغر اون موقع تازه ۳ سالشه و یاد گرفته باباشو صدا کنه! ببعی!   

 

پسرک:  

کلاس پنجم!  

پیتی:(با عصبانیت و نگرانی!! و خوشحال از اینکه روشهای ضد اصغرو بلده و دست خودشه!)  نخیرم! ببین عزیزم تو به من قول دادی که تا ۳-۴ سال واسه خودمون گشت و گذار می کنیم! و بعد اگه دلمون خواست حالا یه فکری هم واسه اصغر می کنیم! ما باید چند سااااال مطالعه کنیم و حسابی اطلاعات جمع کنیم!Reading a Book الکی که نیست!  

 

پسرک: کلاس پنجم!  خودتو آماده کن عزیزم!  

 

پیتی: ببین عزیزم بیا منطقی صحبت کنیم! ما الان اصلا آمادگیشو نداریم!  

 

پسرک: کلاس پَ...  پیتی:    

 

خلاصه این بحث ادامه داشت تاااااااااااا..... و فعلا مسکوت موند!  

 

* این عکس مربوز به همون سایتیه که عکس پدرو مادرو می دی عکس بچه رو می ده! این عکس پسرمون بود! فقط نمی دونم چشاش به کی رفته که آبیه! 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
جودی آبوت شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:30 ق.ظ http://www.sudi-s.blogsky.com

ببین.خیلی خوب می نویسی .امیدوارم همیشه کنار هم خوش و سلامت باشید و آسمون عشقتون آبی آبی باشه

بوبو شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:17 ق.ظ

خوب معلومه چشاش به بوبو رفته که قرار بود ابی شه ولی قهوه ای شد بس که نذاشتن بره تووفالت:)))))))))))))))
نترس اینم یه ذره روده هاش کار کنه چشماش قهوه ای میشه:))))))))))))))))))))

فیروزه شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:00 ب.ظ

الهی ... چه پسر نازی ... چشمهاش به خاطر ژن مخفی ممکنه رنگی شده باشه ...

بوبو شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:08 ب.ظ

آخه میدونی چیه؟میخواستم عکس از کون قمری ها بذارم:))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
اوکی خواستم عکس بذارم مزاحم میشم(با خانواده)
مرسی:))))))))))))))))))))))))))))))))
آبروم رفت:))))))))))))))))))))))))))))))

بوبو شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:57 ب.ظ

ببین
میگم یه چیزی
بلدی عکس بذاری تو متنت؟:)))))))))))))))))))))))
یا بلدی کامپیوتر روشن کنی؟:)))))))))))))))))))))))))))))))))))))
دوست داشتی میتونم کمکت کنما:))))))))))))

حاج خانوم شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:59 ب.ظ

والا خاهر من که از وختی پستتو خوندم کلی از این شیطنتِ آقاتون خوشم اومده
اصلن درستشم همینه
یعنی چی میخای سر چهل سالگی بچه مچه بیاری
همین الان تا جوونی به فکرش باش
تازشم پیلیز بهش بگو به من بگه "خاله"! D:
البته اگه اصغر پسر باشه با دختر ما که تا اون موقع حتمن یکی دو سالشه D: اختلاف سنی خوبی پیدا میکنه D:
(پس چی فک کردی میخام تو زودتر بچه بیاری منم دیر تر و راحت تر!) D:
تازشم خودت بدجنسی
راستی این چه سایتیه؟؟؟ که عکس میدی اصغر تحویل میده؟؟
پیلیز آدرسشو همین الان برام میل کن!

Shishi یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:02 ق.ظ http://shishiii.persianblog.ir/

vaiiiiiiii che bahale in akse:))))))) toro khoda sitesh ro be ma ham bede :))))))))))))))) ghol bede yadet nemire site ro bedi :)))))))

عزیزم سایتش این بود اما دیگه کار نمی کنه :((( http://209.62.41.242/baby/

شیرین خانومی یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:15 ق.ظ http://fakhte80.persianblog.ir

سلام پیتی جون
یه چند وقتی میشه که وبلاگت رو می خونم اما نمی دونم چرا چیزی ننوشتم. امروز حس کردم چقدر احساست رو راحت درک میکنم خواستم یه ردپایی برات بذارم تا تو هم به من سر بزنی پست شماره 47 وبلاگم درباره تو و وبلاگته و حسی که باعث شد احساس نزدیکی کنم.
بهم سر بزن خوشحال میشم.

پرنده خانوم یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 06:35 ب.ظ

آخیییییییییییییی!
اصغرتون چه خوشمل و ملیحه خاهر:دی
خدا براتون حفظش کنه:دی

مونا دوشنبه 28 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:35 ب.ظ

کدوم سایت؟ شوخیه؟ :-))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد