این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

مرد خونه!

سلااااام...  

امروز من مرد خونه ام!    

پسرک حالش خوب نبود مونده خونه و من سینه خیز درحالیکه داشتم از خواب می مردم خودمو رسوندم سرکار...  اولین باره که این اتفاق می افته و خیلی دپرس شدم.. چون وقتی اومدم بیرون خواب بود.. و فقط با حرکت سر جواب ماچمو داد... 

خلاصه بگم که من امروز مرد خونه ام! 

 

راستی امروز دعوتیم نامزدی دختر عموی پسرک.. شاید مجبور شم زودتر برم خونه..  

 

الان به پسرک زنگ زدم... بهش می گم: عزیزم خونه بی من صفایی نداره نه؟؟   

می خنده...   

بچه ها زندگی با عشق یعنی آخر خوشی! 

 

پ.ن ۱- مرسی به خاطر عطر خوش نفست که منو سرشار می کنه... و عشقی که تو لبخند مهربونت هست و بوسه های که با نگاهت به گونه ام می زنی.... 

 

خدای من... ازت ممنونم به خاطر استجابتت.. استجابت خواستنم و عشقی که محال بود و دور..

نظرات 7 + ارسال نظر
گ دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:06 ق.ظ

سلام آقای خونه. صبحت بخیر خانومی . فچ کنم اولم.

ایشالله بهتر میشن
.بوس
گیتی

گلدونه دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:53 ق.ظ http://gharibe0001.blogfa.com

عزیزم... خدا رو شکر.

خوبه که! به هوای نامزدی زودتر میری خونه و پیش پسرک می مونی!

روی یه چیزایی سعی کن حساس نشی!

پرنده خانوم دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:38 ب.ظ

بابا مرد خونه:دی
ای ول
ایشالا که خوش بگذره
حال آقای پسرک هم زودتر خوب بشه:)
بوووووووووووووووووس:*

گیسو دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 04:57 ب.ظ http://www.bang.parsiblog.com

سلام آقای خونه.خوبی؟خوش می گذره؟
مررررررررررررررررد باشی!چاکر آقا

طنین دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:08 ب.ظ http://asalioman.blogsky.com

به به خانوم آقای خونه :دی
عزیزم خوشحالم که خوبی *:

فیروزه دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:42 ب.ظ

الهی ... خدا قوت مرد خونه :-*

حاج خانوم سه‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 03:57 ب.ظ

میبینم بعضیآ مرد خونه بودنو ما خبر نداشتیم
دیدم دفعه ی پیش که دیدمت سیبیل داشتی اما باورم نشد مردی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد