این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

با توام!

(مخاطب این پست پسرک نیست..) 

 

با توام.. با تو که سعی می کنی به نشون بدی قدرتمندی.. به تو که سعی می کنی نشون بدی من از شما نیستم... نشون بدی می تونی عشق منو ازم دور کنی.. نشون بدی که براش خیلییییییییی مهمی و حتی بیشتر از من... به تو که بی رحمی می کنی... بی رحمی می کنی..آره اصلا فک کن من برای رسیدن به خواسته ام که خیلی برام عزیز و مهم بود بهت توجه کردم خوب اینم بدون که لیاقت توجهت خیلی پایین بود و من نمی دونستم...  

 

یادمه استاد می گفت حسد چیز بدی نیست به شرط اینکه نمود بیرونی پیدا نکنه و فقط تو دلتون باشه... نمی تونستم ولی اونقدر به کارای احمقانه ات ادامه دادی که تونستم.. دیشب تونستم به حسدی که تو با کارات تو دلم ایجاد می کردی لبخند بزنم و نشونش ندم.. ازت ممنونم که بزرگم کردی.. با بچگیت بزرگم کردی.. 

یادم باشه هیچ وقت نذارم کسی این حسو پیدا کنه.. یادم باشه هیچ وقت نذارم کسی اینجوری دلش بشکنه.. یادم باشه نذارم هیچ یتیمی اینجوری درد بی پدری یادش بیاد.. هیچ آدم دور از مادری درد دوری رو احساس کنه.. یادم باشه نذارم کسی اونقدر بغض کنه که گلوش درد بگیره..  

 

یادم باشه غریب نوازی کنم.. یادم باشه که... یادم هست.. همیشه یادم بوده.. همیشه... 

 

گلوم درد می کنه...

نظرات 7 + ارسال نظر
گلدونه ی مزدوج شده دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:39 ق.ظ

درکت میکنم عزیزم... خیلی سخته ! اینکه آدم تو یه جمع غریب باشه و کسی هم تحویلش نگیره و تازه اذیت هم بکنن...

دعا میکنم تا رفتارشو باهات عوض کنه... سعی کن بهش فکر نکنی چون روت تاثیر می ذاره و روی زندگیت. چیزی که مهمه تویی و پسرک..

هلی دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:55 ق.ظ

نمی دونمم چی باید بگم فقط کسی که بدی کنه تقاصشو پس میده شک نکن

عطر برنج دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:10 ق.ظ http://atr.blogsky.com/

احیانن این کسی که گفتی دختر دم بخت نبید پیتی؟؟

پس چی؟؟ اگه شوهر داشت که...

حاج خانوم دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:16 ق.ظ

هی روزگار
خاهر بدخاه مدخاه داری بده خودم عکسشو خط خطی کنم D:
خیله خوب لوس نشو دیگه
چیه؟
بی محلی کرده؟
به درک!
بی توجهی کرده؟
به جهنم!
عزیز دلم میدونی چیه!؟ هر کی اندازه ی توانِ شخصیتیش کاری رو انجام میده! از اون بیشتر از این انتظاری نبود و نیس!
اینو بهت ایمان میدم که نتیجه ی کارشو میبینه و تو شاهد اون خاهی بود! باور کن!
و به نظر من اصلن بهش توجه نکن و همونی که گلدونه بهت گفت رو انجام بده! با پسرک در میون بذار و نذار دلت قشنگت لکه دار بشه!

بانو دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:22 ب.ظ http://lanuit.blogfa.com

تو دلت از این حرف ها بزرگ تره.

آیسان سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:44 ب.ظ

بهش اعتماد داشته باش و بهش هم بگو که بهش اعتماد داری

زمستون چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:58 ب.ظ http://zemesto0n.blogfa.com

وااااااای .. شک ندازم داری از همونی که من ازش متنفرم حرف می زنی.. بمیرم برات :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد