این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

آنچه شما خواسته اید!

بعدا نوشت: عکس لباسم دوباره آپلود شد! 

 

 

به نام او که تو را معطر آفرید...

مرا از عشق تو سرشار و تو را چون خورشید تابان و گرم...

با برق چشمانت ناگفته نمانده شکوه هیچ رویایی...

و اکنون این منم ایستاده به پایکوبی وصالت...

------------------------------------------------------------------------------------ 

تنها تکرار نام تو این اتاقک شیشه ای سرنوشت را دل انگیز و پررویا

می کند و من بی غبار تو را تنفس می کنم...

خوشا لحظه پیچیدنت بر من... 

---------------------------------------------------------- 

چشمهایت به طراوت بارانند وقتی به من نگاه می کنی...

و با تو من سرشارم... سرشار از رویا...

قاب شیشه ای رویاهامان شفاف و بی غبار باد در این لحظات پیوستن... 

---------------------------------------------------------- 

به نام عطر نفسهایت...

در من می آویزی و چشمانم را پر از شکوفه های یاس می کنی...

و من قاب شفاف خاطره هایمان را بر طاق آسمان می کوبم و می بویمت...

آرام نگاه کن... من و تو به هم پیوسته ایم...   

----------------------------------------------------------

 سلام بچه ها.. راستش متنهای بالا متنهایی بود که من خودم برای کارت عروسیمون نوشتم تا یکیشو انتخاب کنیم اما خوب به دلایلی هیچکدومشو انتخاب نکردیم.. و متنی که استاد برامون انتخاب کردو نوشتیم.. اما اینا متنهای خیلی قشنگیه به نظرم.. اینجا براتون گذاشتم که اگه دوست داشتید استفاده کنید.. مخصوصا تازه عروس عزیزم گل گلی جون.. 

خوب قبول دارم که من یه خورده بدقولم.. راستش وقتی می ریم خونه خودمون هرکاری می کنم جز عکس انداختن... راستش من از این رسم جهیزیه به نمایش گذاشتن تو فامیل خیلی بدم میاد.. بدم میاد  بیان تو اتاق خوابمون بشینن و با کنجکاوی تو هر چیزی سرک بکشن.. بدم میاد مجبور باشم لوازم آشپزخونه رو روی میز اپن بچینم و اه اه.. البته ناگفته نمونه که لذت می برم که به بعضی آدمایی که در مورد منو پسرک حرف مفت می زنن و در مورد ازدواجمون حسادت می کنن و چشم تنگن یه تو دهنی حسابی بزنم و با جهیزیه ام بکوبم تو فرق سرشون... می خوام خشممو خالی کنم.. رو آدمایی که از اینکه پسرک خودش انتخاب کرده داره ماتحتشون می سوزه.. البته اصلا منظورم خانواده پسرک نیست چون به هر حال اونا خوشبختی پسرشونو می خوان حالا با هرکی... خیلی عصبانیم نه؟؟ شاید عصبانی باشم اما غمگین نیستم.. اتفاق جدیدی نیفتاده.. حرفایی که الان نوشتم بی هیچ برنامه ریزی بوده... از عکس انداختن شروع شد.. 

می دونید هنوز خونه خیلی خوب مرتب نشده.. اما خوب یه سری عکس با موبایلم انداختم که چون دستم یه خورده لرزیده خیلی خوب نیست اما براتون می ذارم که خیلی بدقول نباشم: 

سرویس ظرف قدیمی که مال 30 سال پیشه.. بابام انتخاب کرده بود واسه من :( 

بستنی خوری سیلویا رو شومینه 

بوفه نامرتب من!
  
لباسم رو مانکن!! 

مبلام قبل از مرتب کردن 

میز ناهار خوری

شرمنده ام می دونم عکسای درپیتی بود مثل اسمم! اما بذارید به حساب اوضای این روزام که خیلی شلوغ پلوغه! تا آخر این هفته با عکسایی از خونه مرتب شده میام.. 

بچه ها راستی مدل موهام احتمالا قراره مدل فرحی باشه.. کسی لینک خوشگل سراغ داره؟

نظرات 11 + ارسال نظر
گلدونه ی مزدوج شده دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:38 ق.ظ http://gharibe0001.blogfa.com

به به...
واقعا قشنگ بودن! جدی میگم! لباستم که تن خودت دیدم خیلی نازه! اتفاقا مدل مویی که میگی به لباست میاد..
منم از این رسم جهیزیه بدم میاد..می تونی برگذارش نکنیا!

راستی حالا ما خیلی مونده تا کارت ِ عروسیمون!! ولی مرسی که به یادم بودی..
ایشالله خوشبخت شی مادر...
وای پیتی! دوهفته کمتر مونده تا عروسیت هیچ غلطی نکردی هنوز؟ بدو دختر!

حاج خانومچه وارد میشود دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:18 ب.ظ

اهم اهم اهم! برید کنااااااااااااااااااااااااااااار من اومدم!
فک کن اولش که اومدم و با این فونتِ درشت مواجه شدم با این همه شعر اولش گفتم واااااااااااااااااااای اینم وخ گیر آورده اینجا شعرِ عشقو عاشقی میذاره! بابا حوصله داری توئمااااااااا!
اما بعدش دیدم نه انگاری از این دست شعرهاییه که میگن "دو کفترِ عاشق، دارن میرن به آشیونه" و از این صوبتا.. D: کلی مسخرت کردم حال داااااااااااااد اساسی D:
راستش نمیدونم چه شعری رو اون استادِ فرهیخته براتون انتخاب کرده که تو کارت بنویسی اما میدونم که ایشون هر چی بگن جز دُر و گوهر هیچی نیست! من ندیده قبولش دارم
راسی پیتی گل منگولی!؟ میشه توئم مثه ممو (عطر برنج) جونم یه عکس از کارت عروسیت بذاری اینجا (خوب اسماتونو اون چیزای باقی رو پاک کن و بقیه شو بذار که مام ببینیم چه شکلیه خاهر!) آخه واسه آیندمون خوبه خب! (مگه نه گلدونه ی مزدوج شده ی ورپریده!!!؟؟؟ D:
راسی راسی منم متنفرم از اینکار که هی بخای نشون بدی به همه! خب اصلن چه معنی داره والاه! من که مطمئنم اینکارو نمیکنم البته اگه مثه تو مجبور بشم خب حتمن انجام میدم خاهر! پس بیخیالشو بچسب به این خونه ی ناززززززززززززززت!
پیتی جونم؟ چقد سرویستو دوس داشتم! چه نازه! خدا بابا رو بیامرزه و روحش شاد! این ظروف چن تا حسن داره! یک اینکه مثه ظرفای اینگیلیساستو حاج خانوم عاشقِ این مدلهاس! دومن اینکه خیلی خیلی شیکه! سومن و از همه مهمتر اینه که هر وخ توشون غذا میخورین یادِ بابا هستین (که میدونم همیشه هستین) و این یعنی که بابا هم سر میز همیشه همراهِ شماست!
حالا واسه ما عکسِ بستنی خوریِ سیلویا میندازی؟ یعنی میخای بگی همینا رو از دولت خریدی؟ یعنی میخای بگی خیلی پول داری؟؟؟؟ یعنی ...؟
بوفه رووووووووووووووووووو؟ ااااااااااااااااااااااااااَ چقد کیریستاااااااااااااااااال! خدا بده برکت پیتی! ماشالاه! همین امروز برو براشون اسفند دود کن خاهر! ماشالا پُرُ پیمونه هااااااااااااااااا D:
مبلاتم که قبلن دیده بودم! تقریبن شبیه مبلای خاله مانا و عمو سیا سیبیلو ایناس!
میز ناهار خوریتو بخورررررررررررررم به قولِ گلی ورپریده ی خودم!
عکسِ لباستو هر چی زدم لینکِش خرابه! دوباره ریچک کن خاهر! (خیله خوب میدونم که میدونی دیدم! خیلی هم ناز و عروسکیه! مثه سیندرلاس!) D:
اما موهات! بذار من راجه به موهات کلی نظر دارم خاهر! یه کم ویت کن من یه عالمه عکس گل دستت و موهاتو برات میفرستم مادر!
ضمنن خدا خوشبختتون کنه مادر (ببین اشکِ شوقمو تو چشام حلقه زده!!!!) D:

مرسی جیگر... می گم این سرویسه تقریبا عتیقه است.. قصد دارم زاید ازش استفاده نکنم.. دو تا سرویس آرکوپال هم دارم..

هلیا دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:23 ب.ظ

سلام عروس خانوم سرویس قدیمیه خیلی شیکه .افرین به باباییت چه خوش سلیقه است عکس لباست رو برداشتی؟منم می خواستم ببینم خب ولی ممنون که تو این همه کار عکس انداختی و گذاشتی.مدل فرحی الان خیلی رو بورسه بیشتر عروسها رواون جوری می کنن

عکسه دوباره آپلود شد...

گ دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:35 ب.ظ

سلام خانومه پیتی . عزیزم لباست باز نمیشه .فک کنم لینکشو نزدی.
مبلاتون شیکه .مخصوصا میز جلوش .
اون سرویسه ۳۰ سال پیشم خوشکله هاااا

گیتی
راستی اون گلدونه لباستو از کجا دیده؟

گلدونه عکس لباسو تو تنم دیده.. آخه چون عکسش مورد داره نمی تونم بذارم تو وب.. ببخشید.. فقط عکس خود لباسو می ذارم..حالا بعدا شاید عکس عروسی رو گذاشتم...

حاج خانومچه دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:59 ب.ظ

بیا بازم شوروع کرد! دو دست آرکوپال (آیکونِ حاج خانومی که یه عالمه داره ادا در میاره و دهن کجی میکنه!) D:
بابا فهمیدیم پول دارین شوما! اصلن منم یه دست دیگه آر چی چی؟ آرپیجی؟؟؟ آهان نه آرکوپال میخرم میارم برات رو جاهازیت! D:

طنین دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:23 ب.ظ http://asalioman.blogsky.com

دختر متنات شاهکار بود خیلی دوست داشتمممممممم.
مبلاتم خوشملن . میزتم شبیه میز ماست :دی
همشون مبارک باشه خانوم گل ایشالله به سلامتی مادر*:

عطربرنج دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:47 ب.ظ http://atr.blogsky.com

منم متن کارتمو خودم گفتم پیتی جان....
.....
من و تو به هم پیوسته ایم...پیوندمان مبارک...
این سرویس قدیمیاتو خیلی دوس می داشتم!! آخه من عاشق چیزای قدیمیم!
مبارکت باشه :)))

عطر برنج دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:48 ب.ظ

لباس عروسیت چقدر نازه!! یاد فیلم سیندرلا افتادم....:)))

[ بدون نام ] دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 03:27 ب.ظ

لباست خیلی نازه از اون پفی هاست که من عاشقشم .دامنش وثل لباس خودم تور پف پفیه اخ جون.اون بغلش عکس تورته ؟

ببخشید شما؟؟
نه اون تورم نیست... آره مدل دامنش از اون پفیهاست..

لادن دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:41 ب.ظ

چقده لباسن نازه: ایکس:ایکس
باید خیلیییییییییییییی قشنگ باشه تو تن!:ایکس
من نمیدونم اصلا مدل مو فرحی چیه : دی
اما اگه جایی دیدم که اسم مدل موش همین بود لینک میدم : ایکس

بانو دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:32 ب.ظ http://lanuit.blogfa.com

من این مدل ظرف رو خیلی هم دوست دارم. به نظرم اصیل و باوقاره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد