این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

دلقک محل!

چی بگم والله.. بگم سلام؟ کیه که جواب سلام آدمو بده... بگم چطورید؟ بازم کیه که ندونه حالو اوضاع این روزاتون چطوره! بگم وای چه روزای خوبیه.. آخه کدوم خری به این روزا می گه خوب؟ 

 

پس بهتره حرف زیادی نزنم و به همون نقش دلقکی خودم ادامه بدم به امید اینکه یه وقتی یه چند ثانیه ای که میاید و اینجا رو می خونید بلکه یه لبخند کوچولویی از سر ناچاری بزنید  

 

خوب دوستان یکم از اون بحثای صیاصی خارج شید و دست از عمو میر..حسین بردارید به عمه پیتی بپردازید.. For You 

 فکر کنم آخرش تو خیابونا همه در حال جنگیدن و شعار و باشن..... من  با شادی و دلخجستگی کارت عروسی پخش کنم.. بعدشم مامورای حکومت نظامی به جرم پخش کردن اعلامیه دستگیرم کنن و بعد یهو پاکتو بازکنن ببینن به به دو کفتر عاشق خانه ای ساخته ان سایبانش همه عشق..  چه می دونم والله شاید قسمت نیست ما عروس شیم... دعا که اگه نکنید خیلی نامردید!

خلاصه دوستان تو این شرایط من با پررویی هرچه تمامتر دهن و.طن مطنو سرویس کردم و بی خیال شدم و دارم جهیزیه ربابو جمع و جور می کنم  

 

چه کنم.. البته نه اینکه دلم خوش باشه ها.. نههه.. اصلا.. یه غم بدی تو دلمه که تاحالا هیچ وقت نبوده بالاخره دل آدمه، دل خر که نیست می فهمه که شادی این روزام ساختگیه.. می فهمه که دلم از این همه نیرنگ گرفته.. از این همه دروغ.. از این همه فکر خراب.. از ظلم... به طوفانهایی این روزا توجه کردید..؟؟ به نظر شما طوفان نوح و بلاهای آسمانی که این همه تو تاریخ و دینمون اومده دروغ بوده..؟؟؟؟؟ نه همشون به همین سادگی بوده ... کاش کسی که باید بفهمه..اینکه تو فصل بهار تگرگ بیاد و همه میوه های رو درختای خونه عزیز بریزه. اینکه بهار و زمستون جاشون عوض شه به نظر شما طبیعیه؟؟؟ 

خلاصه  بگم که آقا ما رفتیم فرش و مبلمانو بوفه و سرویس ناهارخوری و پرده خونمونو سفارش دادیم!!  همه اون حرفای بالا رو زدم که وقتی اینو گفتم نگید وای چه دل خوشی داری تو!  

 

پ.ن.1: آزی عزیزم ازم عکسای عقد و خواسته بودی که به خدا خودمم هنوز ندیدم از دست این پسرک بدقول! بعد عقد همش دوبار دیدمش. پسرکو می گم! یکی در حال کلفتی در منزل نو! یکی هم پنجشنبه در حال خرید جهیزیه و شب در منزلمان!  به زودی که برام بیادرتشون برای همتون می ذارم..   

پ.ن.2: عکس وسایلم هم باشه وقتی آماده شد و به امید و خواست خدا چیدمشون تو خونه.. 

 

دوستای عزیزم به خاطر خدا و به خاطر پیتی بیچاره، جون من! بخندییییییییییییییییید!

نظرات 5 + ارسال نظر
عطر برنج شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:48 ب.ظ http://atr.blogsky.com

ای خواهرررررررررر! حالمان بس خراب اس...
ایشالا خوشبخت باشی...به سلامتی...این طوفانها نباید تو رو از زندگیت باز بداره..

حاج خانومچه شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:20 ب.ظ

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام بر بعضیایی که دیگه حسابی بدقول تشریف دارن والا!
D: D: D: D: D: D: D: D: D: D: D: D: D: D: D: D: D: D:
خب بیا اینهمه هم خندیدیم تهش چی؟ وختی تو عکساتو نمیاری والا امروز دیگه من میرم خودمو میندازم جولوی عمو پلیسا و میگم بُکُش و راحتم کــــــــــــــــــــــــن از دسته این عمه پیتی و جاهازِ ربابش!
اما خداییش به من چه که هنوز یخچالِ سانسونگ نخریدی! D:
بازم بگین آزی رفته تو صیاصت! بابا به مولا حواسم هنو سرِ جاشه یه خورده! اما بگی نگی خول مول شدما خاهر! میگم یه نذری واسه امام زاده بکنیم شاید من و ملتِ شریف باهم شفا گرفتیم خاهر!
وای که با چه امیدی میام اینجا! خدا میدونه! یادته دیروز بهت چی گفتم؟ نمیخام تلخیِ این روزا به قشنگترین روزای تو صدمه یی وارد کنه! میخام تو شاد باشی عروس خانوم خوشگل و پرتغالی من! میخام بخندی! واسه همیشه! مگه آدم چند بار عروس میشه؟! پس تو بخند! ما که شدیم عروس مردگان اما تو عروسِ بهشتییییییییییییییی! (ااااااااااااااااااه دیدی چه شکست لفظی و این صوبتایی داشتیم آبجی؟) فقط ONLY FOR YOU بودااااااااااااااااااا D: وگرنه ما رو چه به این صوبتا! D:
راستی خاستی اعلامیه ها رو پخش کنی ما رو هم خبر کنیا! D:

سانیا شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:49 ب.ظ

سلام پیتی جونم باز هم تبریک گلم
تو بخند و خوش بگذرون
به خدا تو وبلاگ تو شور زندگی هست و ایشالله باشه همیشه
عزیزم کو فرصت که من و نانا بریم با هم حرف بزنیم
تو پست تابستان ۸ نوشتم عزیزم
بوووووس

مینا یکشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:54 ب.ظ http://www.rozhaye-tanhai.blogsky.com

سلام خوبی؟مبارکه.خوش به حالت.بهم سر بزن.دوست جدید نمیخوایی؟

بوبو دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:15 ب.ظ http://oojadaghlar.blogsky.com/

خداییش قسمت دل خر که نیست که رسیدم مردم از خنده:))))))))
خوشبخت شی مادر
عروسی و عزا با هم برادرن ناراحت نباش عزیزم عزا منظورم عزای این شهیدان این چند مدته گلم ...
به امید خدا میری خونه ی بخت ما هم خیالمون راحت میشه دختر تر... مونو غالب کردیم:)))))))))))))))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد