ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
امروز سالگرد اولین وتنها روزیه که تو و بابای مهربونم همدیگه رو دیدید.. پدری که سخت گیریش در مورد آینده دخترش و عشقش به دخترش زبانزد خاص و عام بود... اون روز نگرانیم از بابت این بود که بابام برق چشمای تو رو نبینه و دوست نداشته باشه..
از این که بهت سخت بگیره تا بیشتر قدرمو بدونی.. اما احمق بودم.. باید نگران این می بودم که بابام فقط 20 روز دیگه مهمون این دنیاست و من نباید چشم ازش بردارم... خدایا یعنی تو برای رسیدن من و پسرک بابامو ازم گرفتی؟؟
بابام دوستت داشت پسرک من...
سلام پیتی جونم! مبارکه عزیزم این رووووووووووووووووووووووز! وای چقد خوشحالم! سالگرد ما روزه 12 خرداده! منم خوشم اومد پس اون روز منتظرِ وقایع اتفاقیه باشینا! D:
راستش نمیدونم بگم با این پستت خوبم یا بد! اما هر چه هستم .. فقط هستم ... خدا بیامرزدش که میدونم الان اون بالاها با خیالی راحت نشسته و داره کارای شما رو تماشا میکنه و نفسِ راحتی میکشه ..
خدا همه ی رفتگان و عزیزانِ همه رو بیامرزه.....
ولی همش همین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نمیخای بگی چه جوری اومدن خونتونو ... این صوبتا؟ یاالا بگو! اینجوری قبول نیس!
پیتی جون مهربون عاشق دلتنگ
عزیز دلم تو که هر چی اشک بود آوردی تو چشمام
نازنینم خدا پدر گلت رو بیامرزه و عشق پدرانش که از اون دنیا هم به تو می رسه گرم و همیشگی باشه
خوش به حال پسرک که یه پدر زندگیش رو یعنی دخترش رو به او سپرده
به پوست تنم دست میکشم
به جای کسی نفس میکشم
و در حسرت یک بوسه میمیرم.
عزییییییییییزم.. :(