این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

ماجراهای جهازخرون!

سلام برو بچ! خوبین؟ خوب به من چه!  نه شوخی کردم دوستای مهربونم! Flower 

به من خیلی چه.. خوشحالم که خوبین...Flower اگرهم غمی دارید و یا کسالتی Get Well 

این روزا پسرک من خیلی خسته است..Begging آخه کارش خیلی سنگینه صبحها ساعت 5:45 می ره سر کار شبا ساعت 7:30 میاد خونه.. آخه طفلی محل کارش خیلی دوره.. girl_cray.gifgirl_cray.gifتازه بعدا که بریم خونه خودمون دورتر هم می شه.. فکر کنید الان ضلع یه مربعو طی می کنه و بعدا باید قطر یه مربعو طی کنه!!  دیگه اینو حتما می دونید که قطر مربع بزرگتر از ضلعشه!   خلاصه خیلی نگرانشم.. girl_cray.gifبا این تجربه کاری که داره شرایط کاریش راضی کننده نیست اما می دونید که وضعیت این گلستونی که ما توش زندگی می کنیمو!

به افتخارش!   البته سیبیل نداره ها! ولی خوب از جماعت سیبیلیونه دیگه! (به قول آزی جون! نیشتو ببند!) 

 

برای لباس عروس تصمیم گرفتیم برم ببینم اگه مدل خوبی پیدا کردم که سایزشم خوب باشه کرایه کنم اگرهم نه که بدم برام بدوزن.. خیلی دیره نه! سوال این هفته یکشنبه با خواهر پسرک می ریم برای خرید لوزم آرایشو ست حمام... دوشنبه هم قراره با یک خواهر دیگش بریم برای کیف و کفش مجلسی و مانتو و روسری.. برای کفش عروسی هم تصمیم گرفتم از این صندلهای فانتزی بخرم ..یه چیزی تو مایه های این!  

  یا 

 این!   البته رنگ روشن...

منظورم یه مدل صندلیه که بشه بعدا هم ازش استفاده کرد..

 

نظرتون چیه؟ خوبه؟سوال

دیشب با مامان و داداشی نشستیم لیست وسایلی که برای جهیزیه کسری داریم نوشتیم... جز کالاهای بزرگی که باید بعدا از آماده شدن خونه بخریم یه خورده خورده ریز آشپزخونه کم داریم با وسایل سرویس بهداشتی... که یکی دو موردو مامان باید بخره چون من جنساشو نمی شناسم.. بقیه هم که وسایل تزئینی و این چیزاست که من و داداشی و اگه دوست جونم ب. وقت داشته باشه باهم می ریم می خریم.. آخه داداشی من خیلی با سلیقه و شیک خرید می کنه..  

بعد حتما شما هم رسم دارید نمی دونم ولی معمولا ما همراه جه.یزه یخچالو پر می کنیم از خوراکی... برای تو یخچال هم کلی تصمیم گرفتیم که از چیزای خوشمزه پر بشه.. داداشی کلی ابر بالای سرم درست کرد.. مرسی داداشی مهربونم!  

در مورد تطئینات خونه تصمیم دارم بذارم رنگ دیوارا و سرویس مبلمانم انتخاب بشه بعد کلی به کمکتون نیازمندم.. اگه امروز مهمون نداشته باشیم، قراره عمه هام بیان خونمون... می خوام عصری با مامان و داداشی برم دلاوران مبل و سرویس خواب ببینم.. پسرک چون وقت نداره قرار شده ما بریم ببینیم چند مدل انتخاب کنیم بعد موقع خریدش بیاد..  

دندون پسرک هم هنوز کارش تموم نشده... امروز ساعت 3 می ره برای عصب کشی یکیش..  نازی... تلویزیون و ملحقاتشم که قراره پسرک بخره... جارو برقی رو هم خان داداش گفته بیا انتخاب کن من برات می خرم.. دیگه چی می مونه؟

نظرات 10 + ارسال نظر
سانیا پنج‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:38 ق.ظ http://banuye.blogsky.com/

وای پیتی جونم چه خبرای خوشگلی
چه چیزای نازی به سلامتی و شادی قراره بخری گل من
خدا کنه شیک ترین و شادترین و بهترین وسایل رو بخرید.دوست داری رنگ غالب وسایلت چه رنگی باشه؟چه رنگی رو بیشتر از همه دوست داری؟

پیتی جونم از نصایح عالیت ممنونم
نمی دونی چه قدر به این حرفا نیاز داشتم....
نمی دونم چرا وقتی آدم تو یه موقعیت ناراحت کننده قرار داره نمی تونه به این خوبی و شفافیت فکر کنه
خدا هرچی که به خیر و صلاحته تو زندگی بهت بده
و هر چی خوشی و سعادته تو دامن پاکت بریزه
بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

قربونت برم.. اصلا نگران نباشیا... بوووووووووس! در ضمن در مورد رنگ هنوز تصمیم نگرفتم.. باید برم ببینم..

حاج خانومچه پنج‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:09 ق.ظ

ای بابااااااااا! میبینم که این دفعه سانی قبله من اومده و دیگه من نفر اوله خاننده هات نیستم که اما خب اشکال نداره طبقه مموله همیشه همه برید کنار، حاج خانومچه وارد میشونننننننننننننننن!
اولن که حاله ما رو پرسیدین! باید بگیم که در صحه و سلامته کامل بسر میبریم! شوما چطورید؟ (چه سئواله احمقانه یی پرسیدم خب معلومه که بهتر از این نمیشه خدا رو شکر!)
الاهیییییی بگردم! چرا کار پسرک زیاده؟ ببینم فک کردی ما ریاضیمون ضعیفه ها؟؟؟؟ نخیر خانوم مهندس! مام یه جورایی ریاضیمون قویه بابا! ینی در حدی هس که بدونیم قطر یه مربع بیشتر از .. بیشتر از ... راستی قطر یه مربع بیشتر از چیش بود ها؟؟؟ D:
حق داری! با این مملکته گل و بلبله ما هیشکی سر جاشو تو پستی که باید باشه نیستش خاهر! دس رو دلم نذار که خونه!
الاهی که پسرک هم بی سیبله؟! مثه حاجیه ما! اما بقوله خودمون همشون از قماشه سیبیل هستن دیگه! بعدشم نیشمم نمیبنددددددددددددددددددددددددم جیگر!)
خب میبینم که بلخره گفتی میخای واسه لباس اینا چیکار کنی! آره عزیزم! کار خیلی خوبی میکنی! فقط مراقبه مدلشو زیباییش تو تنت باش که همونطور که گفتم یه شبه و در عین مقرون به صرفه بودن باید بفکر زیباییه کار هم بود! فدایه عروسه خوشگلمون بشم من!
ببین راجه به کفشت خیلی از نظرت خوشم اومد! بنظرم اولین کفشه که عکسشو گذاشتی همون رنگش قشنگه و خیلی هم شیکه! منم با اینکه نمیتونم این پاشنه ها رو بپوشم اما خیلی از این مدل خوشم میاد! اما فک میکنم اون قرمزه اگه بتونی سفیدشو گیر بیاری، پیتی! محشر میشه! چون بنظرم اومد که روبان بودش! و روبانه سفید خیلی قشنگتر از چرمه سفیده! قبول نداری؟! وای که دختر چقد سلیقه ت قشنگه!
خب خب! رسیدیم به جهیزیه! ای جان پس همه چی خدا رو شکر تکمیله به سلامتی! تورو خدا هر وخ هر چی خاستی بگیری اگه کسی نبود من هستم پیشت در بست! بخدا ناراحت میشم اگه رو درواسی کنیا خانومی! من و حاجی میایمو با تو و پسرک میریم خرید D:
بابا مام یه جورایی عروس دوماده آینده هستیم دیگه! مارو هم دریابید! D:
ببین ما هم رسم داریم یخچالو پر میکنیم.. آخی چقد قشنگه این لحظه ها! راستی خوش به حالت چه داداشی داری! چقد مهربونو گله! خان داداشتم که دیگه حسابی شرمنده کرده ها! مرسی از همشووووووووووون
منم راستی شنیدم اونجا سرویس خابو مبلمانه خوبی داره! اما من همین قبله عیدی با مامانینا رفته بودم یافت آباد (بازار بزرگه مبلش) واااااااااااای پیتی یه چیزایی داش همه خارجی با قیمتای خیلی خوب و باور نکردنی! مثلن من یه سته مبله ایتالیائی دیدم خیلی دیگه واقعن شیک بودا! اصلن نمیشه از انصاف گذشت (یه سته راحتیه خیلی شیک که اگه تو نت پیدا کردم عکسشو برات میذارم) قیمتش 1.5 بودش! شوکه شدم گفتم الان یارو میگه 4-5 تومن! سرویس خاباشم دیگه گرون گرونش با سته کامل در میومد نهایتن یه تومن! ینی دیگه خیلی خیلی شیکاشا!
اما برو اونجا رو هم ببین بیا بگو ببینم اونجام چیزای خوبی داره یا نه؟
الاهییییییی بگردم که هنوز دندون پسرکت خوب نشده! ایشالا دیگه آخراشه عزیزم.

حاج خانومچه پنج‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:21 ق.ظ

نمیخای بگی که این همه ساعته که داری کامنته طولانیه منو میخونی دوستم! هاننننننننننننن؟ D:
بابا همش چن خط نوشتماااااااااااا D:
بدو پابلیشش کن ببینم اصن چی نوشتم آخه! دوباره آبرو ریزی نباشه ها! D:

حاج خانومچه پنج‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:32 ق.ظ

اووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووه! یعنی همه ی این بالایی ها رو من نوشتم؟ (حاج خانومچه در حالی که زیر چادر خاله پیتی قایم شده و داره خجالت میکشه) D:

عطربرنج پنج‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:47 ق.ظ http://atr.blogsky.com

قربونت برم!! جاهاز برونه؟؟؟ یخچال فریزر و زیر سیگاری و بوفه و ماشین لباسشویی وستینگ هاووس و کریستال هم یادت نره پینی جونم!! مردا باید کار کنن! عیبی نداره عادت می کنه!

پگاه پنج‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:15 ب.ظ

خوش به حال پسرک ! یخچال رو هم پر میکنید؟

سانیا جمعه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:21 ق.ظ

سلام به پیتی خوشگل ناز و مهربون
که یه عالمه چیز خوشگل خریده به سلامتی
پیتی جونم خوش بگذره...

گلدونه ی مزدوج شده شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:24 ق.ظ http://gharibe0001.blogfa.com

اووووووووووووووووووه ببین اینجا چه خبره!!! چقد سرت شلوغه پیتی جون! کلی هم ذوق داریا! ایشالله باهمین شادی ای که شروع میکنی ادامه بدی و همیشه همین قدر هیجان تو زندگی ات باشه عزیزم...

عکس چیزایی که می خری رو بذار ببینیم!

سانیا شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:29 ق.ظ

سلام .صبح به خیر.
پیتی جونم کجایی ؟ پس چرا آپ نمی کنی؟بوووووووووووووس

حاج خانومچه شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:40 ق.ظ

سلام پیتی جونننننمممممم! پس کوشی تو دخمله؟ بیا ببینم چی کارا کردین تو این آخر هفته یی؟ رفتید دلاوران؟ دیدین چیزی؟ انتخاب کردید؟ وای که من کلی ذوق دارم این سر صوبیه ها! منتظر خبرای جدیدو خوبت از جاهاز خرون هستمااااااا D:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد