این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

آخر هفته من...

اگه خدا بخواد مامان اینا جمعه حرکت می کنن به سمت ایران.. اما من چون مرخصی ندارم نمی تونم برم دیدنش.. باید منتظر بمونم تا آخر هفته بعد یا اینکه صبر کنم مامان بیاد تهران.. اما داداشی با داداش بزرگم و خانومش و پسرش احتمالا امشب باهم می رن اونجا تا وقتی مامان میاد خونه باشن... مامان مهربون من...

دیشب پسرک مهمونی خونه دوستاش بود.. همونایی که عید باهم رفته بودن آنتا.لیا.. ساعت ۱۱:۲۰ شب زنگ زد بهم هنوز اونجا بود...  

امروز صبح هم با اس ام اس از هم خبر داریم و صبح بخیر گفتیم.. دوست دارم امروز ناهار باهم باشیم.. تا خدا چی بخواد...این آخر هفته احتمالا تنهام... می خوام یه خورده استراحت کنم و به خودم برسم.. اشکالی داره؟

نظرات 5 + ارسال نظر
آزی پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:13 ق.ظ http://narimaz.blogspot.com

سلام بر دخمل خوب و خوشگل! میبینم که میخواین حسابی به خودتون برسین که خانوم خانوما!
آخییی! چه بد! کاش مرخصی داشتی میرفتی پیش مامان! هیچی بهتر از این شرایط نیستش بخدا! اما عیبی نداره همچین که مامان ایشالله به سلامتی رسیدن، میان پیشتو دیگه شروع به خرید و اینجور صوبتا میکنید دیگه! واااااااااااای که هیچی باحالتر از خرید اونم از نوع خرید عروس نیستش! من هنوزم یادم می افته دلم ضعف میره!
راستی یه چیزی رو هم راجع به پسرکت بهت بگما! زندگی یه جور بازیه! یه بازیه مثبت و منفی! اونم چه جوری؟! تو مثبتی و پسرک منفی! وقتی میری سمتش اونم میشه هم قطب تو و مثبت میشه و زیاد بهت نمیچسبه و ازت دوری میکنه! همچین که ازش دور بشی میشه همون منفیه و میخواد که کلی بهت بچسبه! میدونم که توام مثه من خیلی احساسی هستی و نمیتونی عشقت رو از تنهاترین مرد زندگیت، مرد رویاهات و مرد آینده ت مخفی کنی اما اینکار هم به نفع تو هستش هم به نفع اون و رابطتتون! انقدر سرد نشی که اتفاق بدی خدایی نکرده بیفته ها! نه! ولی بذار اون بیاد سمتت! مردا عاشق ناز کشیدنن! حتی عنق ترین و غد ترینشونم میمیرن تا عشقشون براشون ناز کنه! پس امتحان کن میدونم که قبلنم اینکارو کردی و دیدی که جواب دادش..
میبوسمت عزیزم
روز خوبی داشته باشی خانوم خوشگله

گ پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:41 ق.ظ

نه خانومی حتما به خودت برس ! اول خودت .
چقد این عکس توش حس نابه !

برای بابات متاسفم اما نمیشه با تقدیر جنگید .

روناک پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:03 ب.ظ http://www.ronaak.blogfa.com

نه خیلی هم خوبه
از مموش خبری نداری؟
فیلتر نیست اما خودش هم نیست

نه هیچ خبری ندارم ازش...:( نمی دونم چی شده. نگرانش شدم..

عطر برنج پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 05:04 ب.ظ http://atr.blogsky.com

چشمت روشن خانومی!! این عکسه چه خوشمله!!

آفتاب شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:52 ق.ظ http://sarzamineharz.blogfa.com

سلام پیتی خوشگلم...آره خوبم فقط خیلی درگیر کارم چون تازه یه کاری رو شروع کردم که از صبح مجبورم بیدار بشم و شب که می رسم خونه یه راست می رم تو رختخواب...حتا حال شام خوردنم ندارم! ببخش که دیر بهت سر زدم...مواظب خودت باش عزیز دلم.می بوسمت.
امیدوارم بهت حوش بگذره عزیز دلم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد