این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

فکرهای منفی..

تو شرایط بدی شروع به وبلاگ نویسی کردم... من این روزها پر از انرژی منفی و فکرای مخربم...  

همش خیال پردازی می کنم و تو ذهنم غوغا ست... احساسات بدی دارم که نمی خوام اینجا بنویسم.... که بمونه! برام دعا کنید... 

 

امروز صبح با حال بدی بلند شدم... به زور خودمو رسوندم شرکت و همش دعا می کردم که مدیر احمق به من زنگ نزنه و کاری بخواد.. چون اصلا حوصله اون صداشو که هر حرفی رو ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰ بار تکرار می کنه نداشتم! انگار که من خنگم... کاش بشه کارمو عوض کنم......

نظرات 2 + ارسال نظر
حمیدرضا سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 01:17 ب.ظ http://www.hrezah.blogfa.com

شما چقدر فراموشکارید! این کامنتیه که بعد از کامنت من برای لنگ دراز گذاشتید:
نویسنده: پیتی پنجشنبه 3 بهمن1387 ساعت: 10:42
اون نظر حمیدرضا منو کشته که می خواد به شیوه داداش فردین و مرام کشون با لنگی ارتباط برقرار کنه!!!
لنگی جونم حواستو جمع کن!

اتفاقا یادم بود اما نفهمیدم منظورتون از این سوال چی بود!! من چه می دونم چی شد!

تنها چهارشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 09:09 ق.ظ http://zxcvbhuiop.blogfa.com

سلام
ممنون که این کار رو برام می کنی ممنون
حتما بهت خبر می دم

امیدوارم خیلی زود خبرای خوب ازت بشنوم... خیلی زود..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد