این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

مجاب شده ام که شروع کنم... و نه مجبور..

این شاید یک شروع باشد.. برای تو.. تویی که بوی خوش آشنایی منی.. تو که گویی سالها پیش جایی دیده بودمت... و روحت به یکباره با نگاهی گرم در  زمستان سرد ۱۳۸۳ با من پیوند خورد... 

۴ سال گذشته و این بار به بهانه تولدت شروع کرده ام.. گرچه برای از تو گفتن هرگز بهانه ای نخواسته ام........

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد