این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

سفری در راه است...

برای اولین بار تصمیم گرفتم تنهایی برم سفر.. بدون پسرک...

از اول ازدواجم جز دوبار که برای مراسم ختم و چهلم مادربزرگم که مجبور بودم یک روزه تنها سفر کنم و پسرک به دلیل شرایط کاری نتونست بیاد هرگز تنها سفر نکردم.. حتی برای دیدن مادرم... همیشه یا شرایط جور بود و باهم می رفتیم و یا اگر شرایط جور نبود برای شرایط مناسب صبر می کردم..

اما این بار یه حسی بهم می گه که باید تنها برم سفر... باید یه چند وقتی از وابستگی به پسرک دور بشم و هر دو مون تنها بودنو تجربه کنیم..

پنج شنبه ششمین سالگرد رفتن پدرمه و من می خوام تنها باشم..

اگر محل کارم و رئیسم هم با این تصمیم من همراهی کنند سه شنبه صبح سفرم رو شروع می کنم..

دو روز محل تولدم و دو روز شهر وداع با پدرم در ویلای خانوادگی...

نمی دونم چرا اما این بار برخلاف همیشه حس خوبی دارم.. از اینکه وقتی با مادرم می شینیم و حرفهای مادر و دختری می زنیم نگران تنها موندن پسرک نیستم..

از اینکه وقتی داداش کوچیکه می خواد در مورد دوست دخترش دردو دل کنه راحت می شینیم و سه تایی من و مامان و داداش کوچیکه گپ می زنیم و نصیحت می کنیم و نتیجه گیری می کنیم...

نمی دونم شاید هیچ کدوم از اینها اتفاق نیفته شاید نتونم مرخصی بگیرم.. اما من با فکر کردن به این سفر انرژی می گیرم.. 

پسرک همیشه با اینجوری سفر کردن موافق بود اما من تواناییشو نداشتم..

اما الان احساس می کنم می تونم..


البته پسرک قول داده آخر هفته بیاد دنبالم اما من اصراری به این کار ندارم.. خودم می تونم برگردم! البته اگر دلم بخواد! 


امیدورام رئیس ساز مخالف نزنه! 

نظرات 4 + ارسال نظر
نیکو شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 02:13 ب.ظ

خدا پدرت رو قرین رحمت و مغفرت خودش بکنه.
بعضی وقتها نیاز هست که آدم یکم تنها باشه و خلوت کنه. اینجوری انسانهای اطرافت قدرتو بهتر میدونن.
سفرت به سلامت دوستم...
به مادرت و برادرت و دوست دختر برادرت سلام مخصوص برسون
اگه رئیست قبول نکرد بگو بیام ترورش کنم....

فیروزه شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 08:52 ب.ظ

خدا رحمت کنه پدرت رو،روحشون شاد و قرین رحمت الهی ...
امیدوارم که شرایط جور بشه و بتونی اونجوری که دوست داری آخر هفته رو بگذرونی

سعیده یکشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:25 ق.ظ

عه چقد خوووووووووب. البته اول خدابیامرزه پدر عزیزت رو...

ولی خیلی خوبه این سفر پیش بیاد. ایشالله که جور شه :)

رویای 58 دوشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 02:19 ب.ظ

خوش بگذره عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد