این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

کابوس مجسم..

رفت..


مادربزرگ رویایی من رفت و به رویاها پیوست... تموم شد همه روزهای خوش امیدواری تموم شد..


روزهای آخر کنارش بودم اما دریغ از یک نگاه.. ازم دریغ کردی عزیز.. تو که خیلی مهربون بودی چرا روز آخر نگاهم نکردی..


حالم خوش نیست.. شاید بعدها بیشتر نوشتم..


نظرات 8 + ارسال نظر
مموی عطربرنج دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:52 ق.ظ

تسلیت می گم بهت پیتی عزیزم...به آرامش ابدی رسید...

سین بانو دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:46 ق.ظ

قرین رحمت حق..

فیروزه دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:18 ب.ظ

ژیتی جان ... تسلیت میگم ... روحشون شاد و قرین رحمت باشه الهی ...
خدا بهتون صبر بده ...
یاد روز رفتن مادربزرگم افتادم ... =(( =((

گل نسا دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:21 ب.ظ

:(
تسلیت میگم پیتی جان...:(

روحشون شاد...

vida سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:24 ق.ظ

بمیررررم برات
خدا رحمتش کنه. بهت تسلیت میگم عزیزم و برات از خداوند متعال طلب صبر دارم...
اون الان پیش بابا خوشحاله عزیزم. مواظب خودت باش...

زمستون سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:51 ق.ظ

عزیزم .. :(

مونیکا چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:37 ب.ظ http://lvlonica.blogfa.com

عزیزم تسلیت میگم امیدوارم روحشون شاد باشه

بادوووم شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:16 ب.ظ

عزیزم شاید دیر باشه واسه گفتنش اما تسلیت میگم..خدا روحشونو قرین رحمتش کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد