ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ممنونم دوستای خوب بابت تبریکهای گرم و صمیمانه تون..من هم برای همه شما آرزوی بهترین روزها و به ویژه سلامتی جسم و روح می کنم...
آخر هفته که گذشت همونطور که گفتم با همسرم و درآتلیه و مهمونی گذشت..
تو آتلیه که حسابی بهمون خوش گذشت و احساس جوونی کردم..
ژستها و صحنه های جالب پیشنهادی عکاس که یکی از دوستام بود حسابی سر وجد اوردمون..
حالا این هفته باهامون تماس می گیرن تا بریم عکسای ادیت شده رو ببینیم و انتخاب کنیم..
مهمونی خداحافظی هم که محشر بود.. جای همه شما خالی.. آتلیه و آدرس مهمونی به هم خیلی نزدیک بود ولی ما تا نیم ساعت فقط دنبال یه گلفروشی خوب بودیم که بتونیم از اونجا چندتا شاخه گل برای پریسا و احمد بخریم..
خلاصه رسیدیم و با یه مهمونی از نوع پرهیجان با برقهای نیمه خاموش روبرو شدیم با یه عالم از بچه های دانشگاه که با زن و شوهر و بچه هاشون اومده بودن.. البته بیشتر پسرها با خانومشون بودن چون رشته ما ورودی پسر بیشتر داره..
خلاصه حسابی از دیدن دوستام بعد از تقریبا 8-9 سال به وجد اومده بودم.. به پسرک هم خوش گذشت.. همش چسبیده بود به میز و لپاش می جنبید.. :)))
تو مهمونی فهمیدم چندتا دیگه از دوستام هم در جریان رفتن هستن و منتظر ویزان.. خلاصه مراسم اشکریزونی داشتیم تو مهمونی که نگو..
خیلی خیلی بهم خوش گذشت مخصوصا با تجدید خاطره هام..
مرسی پریسا و احمد عزیزم.. (پریسا و احمد هردو از دوستای خوب دانشگاهی من بودند)
به هممون خیلی خوش گذشت و من برای آرامش و خوشبختی تون دعا می کنم عزیزانم..
سفرتون به سلامت..
سه تا از دوستام هفته سوم مرداد از ایران می رن...
گل نسا و همسرش 18 مرداد :((
سین بانو و وحید 20 مرداد :((
پریسا و احمد 21 مرداد :((
خدایا پشت و پناهشون باش...
الهی.. جدا از نوشته ات چه عکس قشنگی انتخاب کردی ؟
به نوشته ات اضافه می کنم دو تا دیگه از دوستای گلش هم شاید تا ۱ سال و خورده ای دیگه برن!
( با شوخی گفتم اما غمگین شدم بعد از نوشتنش.. :| )
نمی دونم دعا کنم یا ... هر چی صلاحته همون بشه...
ایشالا که سفر همه مسافرا بی خطر باشه و خدا به همراهشون ...
خوشحالم که مهمونی خوش گذشته بهتون ...
شاد باشی همیشه ...
دعای خیرت بدرقه راهشون!