این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

چهارشنبه جون

دیدید چه زود چهار شنبه شد؟

خوب این روزها من خیلی درگیری کاری دارم.. دیشب تا ساعت 8:15 شب شرکت بودم..

نتیجه اینکه دیشب از شام چیزی واسه نهار نموند که من بیارم.. چون شام وقت نشد چیزی بپزم و از چیزایی که داشتیم خوردیم..


دعا کنید امشب کارام تموم شه بتونم فردا برم پیش مامانم...

تو رو خدا!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد