این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

دنیایی ویرون

دیروز به مجلس ختم همکار پسرک رفتیم و با دلی سرشار از غم برگشتیم... همسری تنها و مستاصل... گندم دو ساله و زیبا..

ما در طوفان...

طوفان دیروز یک جوون 22 ساله رو در همسایگی محل کارم دچار مرگ مغزی کرد...

چه بلایی داره سر دنیا میاد؟؟

نظرات 1 + ارسال نظر
نیکو سه‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 02:11 ب.ظ

آره خیلی ترسناک بود. خدا خودش رحم کنه

داشتم پست های قبلی ات رو میخوندم. نمیخوای از خوارشوهر بودن هایت برای عروس جدید چیزی بگی؟؟؟

چرا به زودی شاید فردا!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد