این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

نیمه شب در آشپزخانه!

ساعت نزدیک 12 شبه.. لپتاپمو گذاشتم رو کانتر جزیره آشپزخونه و هنوز بیدارم..

از این زاویه دید زدن خونه رو دوست دارم.. یه جورایی انگار خونه از این نقطه آشپزخونه تو مشتمه و به همه جا اشراف کامل دارم.. خونه در سکوت کامله و کلمات از نوک انگشتان من جاری می شه..

پسرک خوابیده.. لوس باشه یا بی مزه.. به شما ربطی داشته باشه یا نه..  پسرک عادت داره وقتی می خوابه من کنارش باشم تا خوابش ببره. بعد که خوابش برد هرکاری خواستم می تونم بکنم.. می تونم اصلا نخوابم فقط مهمه که دستم رو موهاش باشه تا بخوابه.. این عادته یا عشق مهم نیست.. مهم اینه من از این عادت به طرز عجیبی لذت می برم..

حالا هم پسرک خوابیده و من شب گردی می کنم... لذت در خانه بیدار ماندن برای زن شاغل لذتی عجیب و دوست داشتنیه...

متنی برای ترجمه منتظرمه و قهوه جوش روی گاز روشنه.. عطر قهوه ترک پیچیده و من عطر خونه در سکوت رو به مشام می کشم...

باید دست برداشت از بیداری... فردا مسافر شرکتم.. باید بخوابم.. چند صفحه ای ترجمه می کنم و می خوابم... این لحظاتم باید ثبت می شد...

شب همگی دوستان خوش!


نظرات 5 + ارسال نظر
گل نسا پنج‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:55 ق.ظ

آرامش و عشقتون مستدام بانو :)

آمین

نیکو پنج‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:18 ب.ظ

شبا اینقدر خسته به خونه میرسم که سرم به بالش نرسیده خوابم میبره. کاش من هم روزی بتونم مثل تو از سکوت و آرامش لذت ببرم

راستش منم خیلی خسته می شم اما این روزها یه حسی دارم که به خواب غلبه کنم و بیشتر عمرم بیدار باشم.. من کلا آدم کم خوابی هستم...

سعیده جمعه 2 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 04:08 ق.ظ

رویای 58 شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:55 ق.ظ

همه ی لحظه هایت عاشقانه.

فیروزه شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:59 ق.ظ

همیشه باشید برای هم و بمونید کنار هم

مرسی فیروزه جانم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد