این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

ماههای پر تلاطم..

روزهایی که از 10 مهر 92 تا همین هفته گذشته بر من گذشت و یا کلا سال 92 جدا از تغییر محل زندگیمون که تنوع بزرگی بود کلا سال خوبی نبود.. فقط می خوام بگم خدا رو شکر که بدتر از این نبود...

این همه غیبت یه دلیل غم انگیز داشت که خیلی از دوستام در موردش می دونن اما ترجیح می دم اینجا ثبت نشه...

به هر حال به طور خلاصه خونمونو همونجوری که می خواستیم تغییرات دادیم اما خوب همیشه یه ایرادهایی وجود داره که آخرش آدم کامل راضی نمی شه که اصلا در مقابل شرایط سختی که تو این 3 ماه کشیدم هیچه و من راضی راضیم.. خدایا صدها هزار بار شکر...

خونمون هنوز یه سری کاستی ها داره که سفارش دادیم اماهنوز آماده نشده.. مثل پرده آشپزخونه.. یه دست مبل جدید.. تابلو.. خودمون موندیم و یه عالمه بدهی !!!:دی

به هر حال اینو نوشتم تا خیلی فاصله نیفته و نا امید نشید.. به زودی با عکس از خونمون میام...

نظرات 5 + ارسال نظر
مموی عطربرنج سه‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1392 ساعت 02:09 ق.ظ http://atri.blogsky.com/

برات بهترینها رو آرزو می کنم عزیزم...
اون دلیل غم انگیز یه روزی می شه گذشته تو...کمرنگ می شه.
دوباره فردا رو از نو آغاز کن.

مرسی دوست مهربون وهمراهم...

فیروزه سه‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1392 ساعت 01:42 ب.ظ

ایشالا به سلامتی از این به بعد روزهای خیلی خوب و پر از شادی رو در خونه جدید تجربه کنید عزیزم ...
خودت بهتری؟ حتما حکمت و خیری در کار بوده عزیزم . غصه نخور . باشه؟ :-*

رویای58 چهارشنبه 25 دی‌ماه سال 1392 ساعت 01:58 ب.ظ

سلام عزیزم خوشحالم که دوباره می نویسی!
خیلی منتظرت بودم

ویدا جمعه 27 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:31 ق.ظ

خداروشکر که الان خوبی و دوباره نوشتی. جدی کم کم داشتی ناامیدم میکردی. فکر کردم دیگه نمیخوای بنویسی... مثل همیشه قوی باش:-*

رویای58 دوشنبه 30 دی‌ماه سال 1392 ساعت 02:40 ب.ظ

سلام عزیزم خیلی وقته می خونمت.خوشحالم که برگشتی.هر روز چک می کردم می دیدم نیستی نگرانت شده بودم

ممنونم.. ببخشید که نگرانتون کردم..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد