این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

من و فرزندم..

سلام..مرسی اگر دعایی کردید برای ما.. اما متاسفانه من دارم سقط می کنم.. :(( عدد بتای خونم تو 48 ساعت گذشته اومده پایین..فقط دعا کنید خیلی سخت نباشه چون خیلی می ترسم...
نظرات 9 + ارسال نظر
vida دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:59 ب.ظ

واااای پیتی الهی بمیررررررم چرا آخه؟؟ :-(((( وای خدای من... من که از این چیزا سر در نمیارم ولی برات دعااا میکنم. از ته دلم از خدا میخوام کمکت کنه و هرچی صلاحته پیش بیاد نازنین مهربونم:-(( من پست قبلیتو عجله ای خوندم با گوشی اومدم کامنت دادم اشتباه برذاشت کردم ببخش منو عزیزم. خدای من هوای پیتی گلم رو داشته باش

گل نسا دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:44 ب.ظ

:((
عزیزممممم... :(
.
.
.
اشکال نداره، غصه نخوریا
فکر کنم برای بیشتر مامان ها این قبلا پیش اومده باشه
امیدوارم خیلی درد نداشته باشه :(
پیتی عزیز، غصه نخوری، حکمت خدا بوده...
برای آرامش و سلامتیت دعا میکنم

بوبو دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:47 ب.ظ

ای بابا خیلی ناراحت شدم :( مخصوصا این که امروز خبر بارداری یکی رو شنیدم سه سوت با فرزند تو حساب کردم چقدر اختلاف روز دارن :(مراقب خودت باش به امید روزهای خوب عزیزم:(

[ بدون نام ] سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:23 ق.ظ

پیتی :-(( چرا آخه ... عزیزم خیلی ناراحت شدم ... مواظب خودت باش ... ایشالا که هر چی پیش بیاد خیر باشه عزیزم ... اگر کاری و کمکی از من بر میاد حتما بگو در خدمتم ...

مموی عطربرنج سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:43 ب.ظ http://atri.blogsky.com/

انشاالله که چیزی نیست عزیزم...بد به دلت راه نداره...
اما اگه اتفاق افتاد خدای نکرده،خونسردی خودت رو حفظ کن و با دیدن هر نشونه ای برو دکتر.
گاهی اوقات به خاطر ناهنجاریهای کروموزومی رویانی، بدن مادر خودش اون توده رو پس می زنه که خدای نکرده تو آینده مشکل ساز نباشه...
انشالله هر چی خیره گلم!
درست می شه...گاهی اوقات آزمایشگاه هم اشتباه می کنه!

بد به دلم راه ندادم به خدا و غذام هم خوبه بد نیست .. بعد من خودم سقط نکردم جنینم رشد نکرده تو هفته 7 مونده.. باید سقط کنم...

فیروزه چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:13 ق.ظ

پیتی :-(( چرا آخه ... عزیزم خیلی ناراحت شدم ... مواظب خودت باش ... ایشالا که هر چی پیش بیاد خیر باشه عزیزم ... اگر کاری و کمکی از من بر میاد حتما بگو در خدمتم ...
این کامنت من بود ...

مرسی فیروزه جان.. خیلی به من لطف داری مامانم اومده پیشم که تنها نباشم... قسمت بوده...

ویدا پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:46 ب.ظ

پیتی جان کجایی؟ چی شد؟ دلم شور میزنه

من خوبم.. چند روز مرخصی گرفتم که با دارو سقط کامل بشه.. قسمت نبود.. بارداریم پوچ بود..

ویدا جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:41 ق.ظ

الهی بمیرم برات.... نگران نباش عزیزم. توروخدا غصه نخوررر... انشالله به زودی دوباره باردار میشی و همه چی اونجور که میخوای میشه... فقط ناراحت نباش نازنینم. راستی چرا قالب وبلاگتو عوض کردی؟ فکر کردم اشتباه اومدم.

همینجوری عوضش کردم.. تیکر بارداری رو برداشتم واسه تغییر روحیه گفتم قالب رو هم عوض کنم..

فیروزه شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:17 ب.ظ

پیتی جان خوبی؟ ... تموم شد؟ :-( اذیت نشدی؟

هنوز نه.. تموم که قرصهام نشده.. فعلا تو خونه ام و درد... البته دردش از انتظارم کمتر بود فقط امیدوارم کارم به عمل نکشه.. دعا کن فیروزه جون...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد