این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

.....

عزیز دلم.. در بطن من جا گرفته ای و برای ماندن تلاش می کنی.. سلولهایت رشد کرده اند و هاله ای به دور خود تنیده ای که برای من حکم محافظی برای تو را دارد.. تلاش کن فرزندم برای ماندن تلاش کن که من به بودنت امیدها بسته ام.. من به بودنت نیاز دارم... قلب من برای تو.. قلبم را بگیر و تلاش کن.. فقط قول بده مثل مادرت دل نازک نباشی.. برای هر سه ما دعا کنید...
نظرات 3 + ارسال نظر
فیروزه دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:53 ق.ظ

خیر باشه . چی شده؟ :(
نگرانم کردی :(

عزیزم این دکتر ها آدمو نگران می کنن... باید یه چتد تا آزمایش انجام بدم.. بی خود نیست که می گن بهشت زیر پای مادراست... باید صبر کنم...

ویدا دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:36 ب.ظ

ای جونم... پیتی نازنیننننم دلم یه جوری شد با این پست نازی که نوشتی... خدا براتون حفظش کنه. خیلی دوستت دارم مهربونم:-*

مستانه شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:26 ق.ظ http://mastaane.ir

پیتی جانم مبارکتون باشه و ایشالا که هیچ مشکلی نباشه و تا آخر همه چیز آسون بگذرخ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد