این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

روزی که من ندارم...

فردا روز توئه بابای عزیزم که از من به اندازه یه دنیا دوری... و به اندازه یه نفس نزدیک.... روز توئه که برای من نمونه ترین مرد دنیا بودی و هستی... عزیزترین روز دنیا برای همه پدرا فرداست و من تو رو نمی بینم... دلم بات پر می کشه اون دنیا و بر می گرده... امسال هم مثل همه 5 سال گذشته نیستی و من امسال یه جور دیگه می خوامت... امسال هم مثل همه 5 سال گذشته نیستی اما امسال یه جور دیگه کم می یارمت... یه جور دیگه.. یه حس دیگه.. آره فراموش کردن تو راحته.. درست مثل آب خوردن.... اما مثل آون آبی که می پره تو گلو و نفس گیر میشه.. آره مثل همونه...درست مثل همون..... می بوسمت.. با حس کودکی که در درون من رشد می کنه و من به جاش از نبودن تو غصه می خورم....
نظرات 1 + ارسال نظر
فیروزه شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:04 ق.ظ

روحشون شاد و قرین رحمت الهی ... گریههههههههه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد