این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

روزهایی که گذشت...

روزهایی که گذشت در سالی که تنها 2-3 روز ازش باقیه روزهای خیلی خوبی نبود اما به اون بدی هم نبود که بگم روزهای بدی داشتم..


روزهای تلخ.. روزهای شیرین .. روزهای اشکهای پنهانی.. روزهای لبخندها و دلشوره های عاشقانه..

روزهای قهر و آشتی.. روزهای پول و نگرانی... روزهایی که گذشت..


روزهایی که گذشت و خدا رو هزاران بار شکر که بدتر از اونی که بود و می تونست باشه نبود..


روزهای پیش رو روزهای جوونه های سبزه.. روزهای هوای ملس و رگبارهای زودگذر... روزهای عاشقی... روزهای عطر بهار نارنج و سنبل های خوشرنگ خیابانی..

روزهایی اگر چه خیلی کمرنگ تر از سالها پیش اما هنوز رنگی...


روزهای رنگارنگ بهاری.. روزهایی که اگر لباس گرم نپوشی سردت می شه و اگر لباس گرم بپوشی تب می کنی... :)


برنامه خاصی نداریم.. شاید یه سری بریم به باغچه پدری من در شهر زیبای رویایی من...

شاید هم به زادگاه من.. و شاید هم هیچ جا نریم و خودمونو تو خونه زندونی کنیم و فقط بخوابیم.. 

نمی دونم فقط بگم که از دید و بازدید بی مزه عید متنفرم وقتی عزیز مهربونم دیگه نیست که روز اول عید برای زنگ  زدن بهش بین نوه ها و بچه ها رقابت بیفته و ساعتها پشت خط بمونیم..


وقتی بابای مهربونم نیست که همیشه یک ساعت زودتر از ساعت تحویل از ترس اشغال شدن تلفنها به عزیز زنگ بزنه و زودتر عیدو تبریک بگه..

عزیزجونم امسال کنار توئه بابا جون.. بالاخره بردیش پیش خودت.. اونقدر سال تحویلها سبزه و سنبل وشمع و قران اورد سر خاکت که بالاخره پر کشید و اومد پیشت..

ذلم خیلی گرفته.... تو خونه تنهام و فقط به عزیزهایی که از دست دادم فکر میکنم..

دوست دارم بابای مهربونم که جات پیشمون خیلیییی خالیه...

فراموش کردن تو خیلی آسونه مثل آب خوردن.. اما از همون آبهایی که می پره توی گلو و نفس گیر می شه.. از همونها.. آره آسونه مثل آب خوردن..


خدایا این روزهای پایانی سال خبر مرگ جوون و پیر زیاد شنیدم.. خیلی زیاد..

به همه خانواده هایی که این روزها سیاه عزیزشونو پوشیدن صبر و آرامش بده..

خدایا رنگ به زندگیشون بپاش..


خدایا پدر مادرهای زیادی این روزهای شرمنده خانواده هاشون هستن روسیاهشون نکن..


خدایا خانواده های زیادی گرفتار بیماری تن و روح عزیزانشون هستن صبر و سلامتی از توئه..

خدایا شکر به داده و نداده و گرفته ات...

که داده ات رحمت است و نداده ات حکمت و گرفته ات امتحان..


برای همه افرادی که می شناسم و نمی شناسم، برای همه انسانهای دور و نزدیک..


دوستانی که از من دورند و یادشون همیشه با منه.. دوستایی که نزدیکند و آرامش زندگی منند..

دوستایی که دیگه نمی بینمشون.. برای همسرم.. خانواده اش.. مادرم.. مادرم.. مادرم.. و برادرام

سلامتی و سلامتی و سلامتی و سلامتی و... می خوام..


خدا نگهدار و کنار همتون..







نظرات 2 + ارسال نظر
فیروزه دوشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:35 ق.ظ

اول از همه یه آمییییییییییین برای همه دعاهای قشنگت ...
امیدوارم که تعطیلات عید خیلی خوش بگذره بهت و خستگی یکسال کار و تلاش رو از تنت دور کنی عزیزم .
خدا رحمت کنه پدر مهربونت و مادر بزرگت رو . روحشون شاد و قرین رحمت الهی باشه انشاا...
مواظب خودت باش و پیشاپیش سال نو به شما و همسرت مبارک باشه .
می بوسمت :-*

گل نسا پنج‌شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:29 ق.ظ

سال نوت مبارک دوستم :*
سالی لبریز از سلامتی، شادی و موفقیت برات آرزو میکنم در کنار تمام عزیزانت :)

برای دعاهایی هم کردی، آاااااااااااااااامین :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد