این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

روزهای شلوغی دارم این روزها..

سلام.. این روزهه خیلییییی سرم شلوغه.. شرکت جدید خیلی خوبه اما به دلیل همین بزرگ بودنش مشغله هایی هم داره.. یکیش همین سیستم اتوماسیون اداری که هیچ جوره تو کت من نمی ره..

یه خودکار قرمز می خوای باید به مدیر تدارکات تو اتوماسیون اعلام کنی.. بعد یه هفته به دستت برسه.. الکی که نیست.. :))) آره خواهر خیلی مه چیز رو حساب کتابه آدم احساس می کنه داره خارج از ایران کار می کنه.. همه چیز قاعده داره و رو سلسله مراتب اداریه.. با اینکه من تازه اومدم اما چون مدیر یه بخشی هستم جایگاهم از طرف منشی شرکت که در واقع مدیر روابط عمومیه و 5 سال از من بزرگتره و 16 سال هم سابقه کار داره کاملا تعریف شده است و می دونه که با اینکه من سابقه و سن کمتری دارم اما به واسطه تحصیلات و سطح کارم رو رده مدیریتی ام و باید با من مثل سایر مدیران بخشها احترام بذاره..


اما خوب با همه سختیهاش چون بعد سالها دارم تو رشته خودم کار می کنم و انرژی می ذارم خوشحالم تا حدی...

حالا به قول مامانم تا آخر ماه نشه و حقوق نگیری معلوم نیست که راضی ای یا نه!!!! :)))))))))

به هر حال خدا رو شکر امیدوارم مدیریان ارشد مجموعه که یکیشون خیلی بدقلقه و بد اخلاقه هم ازم راضی باشن و من بتونم تو این مجموعه بمونم..

البته محل کار قبلی بهم سرقفلی داده که چی؟ هر وقت خواستم می تونم برگردم ولی کی روش می شه؟ ها؟

 یه نیم سکه و یه دسته گل و یه جعبه شیرینی هم به عنوان هدیه بهم دادن... :)

حالا باید حساب کتاب کنم یه روز برم برای تسویه حساب مالی..


تا خدا چی بخواد...


نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:50 ق.ظ

باور میکنی من چقدر خوشحالم و چقدر هیجان دارم؟؟؟؟خدارو شکر....

مرسی دوست خوب.. با این کامنت حتما یکی از دوستای خوبمی.. با اینکه اسمتو یادت رفته بنویسی..

گل نسا جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:44 ب.ظ

خوشحالم برات پیتی :)
نوشته هات مثل قبلنا پر از انرژی و نشاطه
شاد و موفق باشی دوست عزیزم :*

مرسی عزیزم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد