این روزها....

روزهای زندگی من...

این روزها....

روزهای زندگی من...

روزهای بهتری در راه است..

خیلی وقته که دلم یه استراحت متفاوت می خواد.. یه هتل تو دل جنگل یا یه هتل تو دل کوه.. هردو شو سراغ داریم اما شرایط بهمون اجازه نمی داد.. دیشب با پسرک در مورد این موضوع حرف زدیم و دیدم که اونم همینو می خواد ..

دیشب بهم گفت که خیلی وقته که خوشحال نشدم... خیلی دلم گرفت.. منظورشو فهمیدم.. مشکلات خیلی بهش فشار میاره... من خیلی سعی می کنم که آرومش کنم.. اما...


امروز کمی آرامش به ذهنمون برگشت.. فقط کمی.. اما خدا رو شکر بابت همین شادیهای کوچک..


به امید روزهای بهتر برای هممون..


نظرات 1 + ارسال نظر
فیروزه سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:20 ق.ظ

ما چه قدر شبیه همیم ... منم اینقدر روحم خسته است که حد نداره ... چند وقته به یه آخر هفته در هتل بام رامسر فکر می کنم اما هیچ جوره شرایطش جور نمیشه ... وقتش رو داریما! پولش رو نداریم :|

اتفاقا مشکل ما هم همینه عزیزم.. وقتش زیاده پولش نیست..
متاسفانه هممون تبدیل شدیم به یه مشت آدم که آرزوهای هرچند کوچیکشونو دفن کردن.. تو این کشور نفرین شده..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد